سفارش تبلیغ
صبا ویژن
</

 

این وبلاگ آماده پاسخ گویی به تمام سئوالات و شبهات اعتقادی ، قرآنی ، فقهی ، فلسفی و حدیثی می باشد
 

 

دی 1384 - پاسخ به پرسش ها و شبهات حقوق زنان

 

تماس سایت های مشابه قرآنی فلسفی فقهی زنان حدیثی تربیتی اعتقادی

محمد رضا بهروز :: 84/10/11:: 6:49 عصر

 

قبل از پاسخ به این دو سؤال‌، از باب مقدمه‌، مطالبی را خدمتتان عرض می‌کنیم‌:

 1ـ با دیدن یا خواندن حدیث نمی‌توان نظر اسلام را در مورد مسأله‌ای فهمید، بلکه استفاده از روایات‌، نیاز به تخصص و تسلط بر احادیث دارد; زیرا بعضی احادیث مطلق است‌، بعضی مقید، بعضی عام و بعضی خاص‌.

 2ـ هر حدیثی را نمی‌توان مستند به معصوم کرد; مگر این که از جهت سند و دلالت‌، قطعی باشد.
ائمه (ع) نیز فرموده‌اند: اگر احادیثی از ما نقل کردند که مخالف با قرآن بود، آنها را کنار بگذارید و عمل نکنید و قرآن کریم در مورد مسأله زن هیچ گونه دیدگاه تحقیرآمیز ندارد، پس اگر می‌بینیم ائمه (ع) فرمایشاتی در این خصوص داشته‌اند، به دلیل بعضی موقعیتها یا عملکرد افراد خاص می‌باشد، مثل روایتی که شما مطرح نمودید. آری اگر زن هدایت نشد، عامل شر و تباهی جامعه می‌شود.

حضرت امام خمینی (ره) نیز فساد جوامع یا اصلاح آنها را متأثر از فساد یا هدایت زنها می‌دانند.

 

حال در مورد سؤال شما می گوییم: با توجه به این که اغلب بانوان‌، دارای روحیة تجمل‌گرایی و علاقه به مسائل ظاهری از قبیل زیورآلات و ... می‌باشند، لذا معاشرت بیش از حد با این گونه افراد باعث کاستی‌، عقب افتادگی روحی و گاهی بازماندن از وظایف اصلی می‌گردد.

 

البته همه این طور نیستند و این مسائل نیز حرام نیست‌; اما حضرت اشاره به نوع غالب زنها دارد; یعنی اگر زنی صاحب کمالات نفسانی و عالم و عارف به تمام معنا باشد قطعاً حضرت کسی را از معاشرت با او نهی نمی‌فرمایند. آری‌، راه برای خوب شدن و تکامل یافتن باز است پس باید با توجه به این سفارشات‌، از نقایص کم کرده‌، به کمالات خود بیفزاییم‌.

 

می‌دانید که نظام هستی‌، نظام احسن است و پدیده‌های پروردگار هیچکدام شر نیستند; ولی گاه در ترجمة ظاهری الفاظ و عبارت‌، دچار تضاد شده و قرآن یا مبانی اعتقادی را مورد سؤال قرار می‌دهیم‌.

اما با دقت و بررسی معلوم می‌شود که اشکال از فهم و درایت ماست نه نظام خلقت یا افکار و اندیشه‌های ائمه معصومین‌(ع) مثلاً: پس از بررسی‌های لازم‌، شارحان نهج البلاغه که افرادی تیزبین‌، دقیق و با ذکاوت بودند، به این نتیجه رسیدند که واژة «شر» در این مورد به معنی «بدی‌» استعمال نشده‌; بلکه مقصود، مشکلاتی است که پس از ازدواج و تشکیل خانواده‌، دامن‌گیر افراد می‌شود. چنان چه همه معترفند که مثلاً بچه در زندگی مایة دردسر است اما چنان دردسر شیرینی که بعضی افراد به خاطر نداشتن این دردسر به هزار در می‌زنند تا بلکه خداوند عنایتی فرماید. افزون بر این‌، اگر به عقیدة شما، واقعاً الف و لام برای جنس زن باشد، آیا می‌شود حضرت زهرا که پدر بزرگوارش در وصف او فرمود: « فداها ابوها» مصداق شرّ باشد؟! آیا می‌شود زینب که براستی زینت پدرش بود، جزء شرور باشد؟!

 با اندکی دقت و بررسی‌، جایی برای اعتراض‌ها و برداشت‌های منفی نخواهد بود. 


محمد رضا بهروز :: 84/10/11:: 6:46 عصر

در قرآن مجید در مورد زنهای بهشتی آیه‌هایی وجود دارد که گفته شده برای صاحبان ایمان و عمل صالح حوریه‌هایی است زیبا و پوشیده و ... که به همسری مردان در می‌آیند پس چرا برای زنها گفته نشده که مثلاً مردهایی است چنین و چنان‌.

در این باره باید گفت‌: اولاً دلیلی ندارد که ما بخواهیم ثابت کنیم که مرد برتر است یا زن‌. باید بدانیم که خدای متعال هیچ ناقصی را خلق نکرده و مخلوقات او همه کاملند و تساوی زن با مرد به مثابه ارزش دادن به زن نیست که این همه افراد در پی کسب حقوق مساوی می‌باشند و بعضی از موارد موجود را دلیل برتری مرد و یا حقارت زن می‌دانند. از قرآن استفاده می‌شود ارزش زن و مرد به انسانیت آنهاست نه جنسیت آنها. و مرد و زن بودن عوارض دنیایی بوده و ویژة این عالم است و برترین بندگان نزد خدای متعال با تقواترین آنهایند و زن و مرد بودن شرط تکامل نمی‌باشد. از این رو، در مورد نعمت‌های بهشتی که ظاهراً به مردان اختصاص دارد، به چند مقدمه باید اشاره شود: اول این که‌: قرآن از یک واقعیت عالی و بالایی برخوردار است و برای این که‌، برای بشر مادی قابل درک باشد، از مقام خود تنزل یافته و با زبان عموم مردم وعده‌های بهشتی را داده است‌. حال باید گفت اگر چه داشتن این همه امکانات برای اکثریت نشانة خوشبختی است‌; اما افرادی هم هستند که به این ظواهر از روی اختیار بی‌علاقه‌اند. به همین دلیل‌، خدای متعال در آیه‌ای که به توصیف نعم بهشتی می‌پردازد، می‌فرماید: و رضوان الله اکبر یعنی رضایت و رضوان الهی بالاتر است که به طور قطع مرد و زن از آن بهره می‌گیرند. دوم این که‌: برخی مفسرین معتقدند که چون روش قرآن رعایت عفت کلام است و بیان این نعمتها با این عبارت که «مردان زیبا روی برای پاداش زنان مؤمن‌» از عفت کلام بدور است‌. از این رو بیشتر با ضمایر مذکر نعمتها را بر صاحبان آن بر شمرده و چنین امری در فرهنگ ادبی عرب معمول است‌. علاوه بر این‌، مفسرین معتقدند که این استعمال از باب تغلیب بوده و عباراتی این گونه هم بر زن و هم بر مرد دلالت می‌کند و اگر قرینه‌ای در کلام نباشد که مشخص کند منظور فقط مرد است یا فقط زن‌، حکم شامل هر دو صنف می‌شود.


محمد رضا بهروز :: 84/10/11:: 6:45 عصر

 گاهی حادثه یا موضوعی در اثر یک سلسله عوامل تاریخی‌، زمان‌، مکان و... ستایش یا نکوهش می‌شود، اما نه به این معنی که اصل طبیعت آن شی‌ء قابل ستایش یا مستحق نکوهش باشد; بلکه احتمال دارد زمینه یا دلیل خاصی باعث این ستایش یا نکوهش شده باشد.

بخشی از نکوهش‌های نهج البلاغه راجع به زن‌، ظاهراً به جریان جنگ جمل بر می‌گردد; یعنی جنگی که به شهادت تاریخ‌، زمینة دو جنگ صفین و نهروان را فراهم آورد و در نهایت منجر به شهادت مظلومانة حضرت علی‌(ع) و پایان حکومت عادلانه‌اش گردید; بنابراین می‌توان گفت‌: انگیزة حضرت (ع) در بیان آن خطبه‌، انگشت گذاردن روی نقاط ضعفی است که در نوع زنان موجود بوده و می‌توانسته خطرساز باشد. آری اگر بنا باشد زنی رهبری سیاسی و زمام مسائل حکومتی را در دست گیرد، نباید چنان نقاط ضعفی را در وی نادیده گرفت‌، چنان که مردان هم بدون داشتن لیاقت و قابلیت‌های لازم‌، نمی‌توانند مسئولیت‌های رهبری و حکومتی را به عهده گیرند.

 در واقع حضرت (ع) خواسته‌اند با اشاره به نقاط ضعف موجود در نوع زنان‌، به انبوه مردمی که چشم و گوش بسته به دنبال یک زن راه افتاده و علیه امام عادل خویش فتنه‌ای برپا ساخته‌اند، هشدار داده و آنان را از ادامة حرکت در مسیر باطل و خطرساز باز دارند.

 البته حضرت علی (ع) در مواضعی دیگر از نهج البلاغه‌، آن جا که لازم بوده‌، از مردان نیز انتقاد نموده و معایب اخلاقی و عملی آنها را تذکر داده‌اند. یا در جای دیگر، ضمن بیانات کوبنده‌ای‌، مردم بصره و کوفه را با تعبیرات تندی همچون سبک عقلی و سفاهت مورد انتقاد قرار می‌دهند; یعنی درست همان خصلتی که به عنوان سومین صفت مذموم زنان در خطبة 79، بیان شده است‌. این مطلب رهنمودی است که نشان می‌دهد: تعبیر «هن نواقص العقول‌» همة زنان را در همة طبقات و همة اعصار و قرون در بر نمی‌گیرد; بلکه مشارالیه سخن حضرت‌(ع)در مرحلة اول‌، زنی است که طوفان جنگ را علیه حق و حقیقت بر انگیخت‌، و در مرحلة بعد متوجه زنانی است که در تمام اعصار و قرون در فکر و عمل‌، مشابه این زن هستند. البته این شیوه‌، شیوة قرآن کریم است که در بعضی مواقع‌، به انگیزة هدایت مردم‌، نقاط ضعف نوع انسان را تذکر می‌دهد. مثلاً وقتی انسان را موجودی «هلوع‌» معرفی می‌کند (که اگر گزندی به او برسد، بی‌تابی می‌کند و اگر چیزی به او رسد، بسیار منع کننده و باز دارنده از رسیدن خیرات به دیگران است‌)، انسان را وا می‌دارد تا با شناسایی نقاط ضعف‌، به اصلاح خود پرداخته و در زمرة نماز گزارانی درآید که قرآن کریم آنها را از خطر انحراف‌، خارج ساخته است‌. از سوی دیگر می‌دانیم که حضرت مفسر قرآن کریم و مبین احکام وحی بوده‌اند. حال اگر منطق قرآن را در مورد نوع زن بشناسیم‌، اندیشه‌های حضرت را نیز شناخته‌ایم‌. قرآن کریم‌، ارزش انسان‌ها را به تقوای آنها می‌داند و زن و مرد بودن را در رسیدن به کمال‌، دخیل نمی‌داند. مثلاً وقتی از حضرت مریم (س)، آسیه همسر فرعون‌، خواهر حضرت موسی (ع)، مادر حضرت مریم و بعضی زنان برجسته‌، چنان به نیکی یاد کرده و کمالاتشان را تصریحاً یا تلویحاً ذکر می‌نماید و به استعداد و لیاقت‌های آن‌ها در راه کسب کرامت‌های انسانی‌، اعتراف می‌نماید، آیا می‌توان پذیرفت حضرت علی (ع) که آشناترین انسان‌ها به منطق قرآن است‌، در صدد تحقیر زن برآمده و او را موجودی پست و خوار معرفی نماید؟

از سوی دیگر آن همه بزرگداشت و تعظیم حضرت (ع) نسبت به حضرت زهرا (س) یا دختر گرامیشان حضرت زینب (س) (که نام او را چون زینت پدر است زینب می‌نهد او که با نقش‌آفرینی در حادثة عاشورا، توانست نمونة بی‌بدیل و نسخه‌ای مجرد در تاریخ باقی بماند) هرگز با اعتقاد به نقصان ذاتی و فطری زن هماهنگ نیست‌. حال دلیل فرمایش حضرت (ع) را از ادامة کلام مبارک خودشان می‌توان بدست آورد. از آن جا که در عرصة قضاوت و داوری‌، گاه نیاز به شهادت شهود هست و شهادت دو زن (طبق فرمودة خدای تعالی‌) برابر است با شهادت یک مرد، از سوی دیگر یکی از شرایط شاهد، دارا بودن قوای عقلانی است و به شهادت سفیه‌، نادان‌، ساهی یا غافل اهمّـیّت داده نمی‌شود، می‌توان نتیجه گرفت که مقصود حضرت از نقص عقل‌، سفاهت و کم عقلی نیست‌; زیرا شهادت شاهد سفیه اصلاً پذیرفته نیست و مرد و زن با تعداد بیشتر و کمتر تفاوتی ندارند. از طرفی علت کافی نبودن شهادت یک زن‌، نبودن مستمر و دائمی زنان در عرصة حوادث اجتماعی است‌. زنان به علت اشتغال شدید به امور خانه‌داری و تربیت اولاد که بزرگترین مسئولیت طبیعی و مطلوب آنهاست‌، غالباً در متن وقایع و امور جاری اشخاص و اصناف قرار نمی‌گیرند و کمتر اتفاق می‌افتد که احاطة لازم را که صحت شهادت مبتنی بر آن است‌، بدست آورند و گاه ممکن است مطلبی را فراموش نمایند.

افزون بر این‌، غلیان عواطف و احساسات که با تدبیر خالق حکیم در وجود زن سرشته شده‌، محتمل بلکه متیقّن است که در پاره‌ای اوقات از کارآیی قوة تفکر او بکاهد; که البته این مطلب هم در جای خود نوعی ارزش تلقی می‌شود.


<      1   2   3      

 

 

پاسخگویی زنده

 

 

لوگوی دوستان

 

 

لینک دوستان

 

 

 

 

:: آرشیو ::

:: کل بازدید ها ::

243649

 

::بازدید امروز ::

5

دی 1384
اسفند 1384
خرداد1385
تیر1385
مرداد1385
بهار 1386
پاییز 1385

::جستجوی وبلاگ::

 

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::اشتراک::

 

 

::وضعیت من در یاهو::